ما انتخاب مي‌كنيم، پس هستيم

اين جمله عقبه‌اي دارد از فلسفه و باورهاي منطقي و نيز متكي است به گفته‌هاي آيين اسلام. اين «انتخاب» ممكن است فردي باشد. ممكن است گروهي باشد و يا ملي. اگر فردي باشد، كاملاً جنبة شخصي پيدا مي‌كند و پي‌آمدهاي زشت و زيباي آن نيز متوجه يك فرد است. اگر انتخاب گروهي باشد، پي‌آمدهاي آن وسعت بيشتري پيدا مي‌كند و شامل افرادي مي‌شود كه با نيت مشتركي گرد هم آمده‌اند و به طرف هدفي در حركت هستند. گاه انتخاب جنبة ملي و همگاني پيدا مي‌كند، يك ملت دست به انتخاب مي‌زند كه اقدامي است بزرگ و طنين و موج آن از روي صفحات روزنامه‌ها گرفته تا بطن تاريخ رسوخ مي‌كند و مي‌ماند. پي‌آمد همة اين انتخاب‌ها در مسير زمان به خود انتخاب‌گران بر‌مي‌گردد.

پشيماني‌ها و موفقيت‌هايش از آنِ فرد، گروه يا ملت است. فرد خوش‌بخت، گروه بد‌بخت، ملت پرسابقه، جامعة بافرهنگ، جامعة بي‌تاريخ و… همگي پي‌آمدهاي «انتخاب» است.

اما گاه اتفاق مي‌افتد كه انتخاب، جنبة الهي به خود مي‌گيرد، خدايي مي‌شود؛ يعني خواست فرد، گروه يا ملت با خواست خدا منطبق مي‌گردد. هر چند نوبت اين حادثه‌ها ـ به خصوص انتخاب ملي ـ دير‌دير مي‌رسد و گاهي يك هزاره به طول مي‌انجامد، اما وقتي روي مي‌دهد، مبدأ مي‌شود، جريان مي‌سازد، پيرو و همراه پيدا مي‌كند، مكتب و روش مي‌شود و مي‌ماند. اين انتخاب‌ها به دليل منطبق شدن با خواستي مطلق، هميشه بزرگ هستند و بزرگ مي‌مانند و با گذر زمان كوچك نمي‌شوند و از ابهت آن‌ها كاسته نمي‌گردد. به بياني ديگر، زمان با تمام مزايا و مفاسد خود، نسبت ماهوي با انتخاب‌هاي اخير ندارد؛ يعني اگر زمانه بد آمد، اين انتخاب‌ها بد شوند و اگر موافق آمد، خوب جلوه كنند. نسبت زمان (به مفهوم بستري كه در آن حركت مي‌كنيم و دايماً حالات گوناگوني در آن به وجود مي‌آيد) با اين انتخاب‌ها عرضي است و نه ماهوي.

رمز 22 بهمن 1357 پاسخي بود كه مردم ايران از انتخاب خود گرفتند؛ انتخابي كه خواست خدا هم بود و اين انطباق پس از گذشت بيش از يك هزاره، بار ديگر روي داد. ماهيت انقلاب اسلامي حاصل انطباق دو انتخاب بود؛ انتخاب ملي و انتخاب الهي. ملت ايران «هستن» خود را با اين انتخاب در سايه هدايت رهبر كبير خود بيان كرد و 22 بهمن روز اين فرياد بي‌صدا بود: «ما انتخاب مي‌كنيم، پس هستيم.»

 آيا انقلاب اسلامي يك معجزه بود؟

با پيروزي انقلاب اسلامي ايران پيام‌هاي الهي و معنوي امام خميني(ره) در سراسر جهان، طنين‌افكن گرديد. امام با تأسي به آموزه‌هاي اسلام ناب محمدي(ص) بسياري از مناسبات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان معاصر را عميقاً متحول ساخت و نظام‌هاي مادي و الحادي را به چالش كشاند. الگوي تازه‌اي به جهانيان ارايه كرد و ميليون‌ها انسان سرگشته در برهوت الحاد و بي‌ديني و گرفتار در دام جاهليت عصر مدرن را با دعوت به ارزش‌هاي وجودي خويش، دين و معنويت، رهايي بخشيد و عصر جديدي را آغاز نمود.

در حقيقت مي‌توان گفت: با وقوع انقلاب اسلامي در ايران، دنيا شاهد يك معجزه عظيم الهي بود و اين واقعيتي است كه بارها امام راحل(ره) بر آن تأكيد مي‌نمودند: «يك تحول روحي در جامعه پيدا شد كه من غير از آن‌كه بگويم يك معجزه بود، يك اراده الهي بود، نمي‌توانم اسم ديگري رويش بگذارم.»1

«رابرت كالستون» دانشمند كانادايي در‌اين‌باره مي‌گويد:

«از نظر من كه يك غربي و غيرمسلمان هستم، اين معجزه است كه يك انقلاب مكتبي و الهي بتواند در جهان امروز اين‌طور تحقق پيدا كرده و در جهت استقرار عدالت به پيش برود. اين انقلاب بدون شك از جانب خدوند حمايت مي‌شود…»2

و نكته همين جاست و غربي‌ها خوب دريافته‌اند كه اراده الهي بود و «اسلام عامل هدايت‌كننده اين انقلاب بوده و هيچ يك از ايسم‌هاي غربي، ناسيوناليسم، كاپيتاليسم، كمونيسم و سوسياليسم در آن نقش نداشتند.»3

 انديشه امام و انقلاب، دو پديده انفكاك‌ناپذير

انقلاب اسلامي ايران بر پاية آموزه‌هاي ناب اسلامي و افكار بلند و انديشه متعالي حضرت امام، تكوين يافته است و همواره در عوامل پيدايش و طرح شعارهاي محوري و تعيين اهداف و آرما‌ن‌هاي بلند و راه‌كارهاي رسيدن به آن، با انديشه‌هاي آن شخصيت ملكوتي پيوندي ناگسستني داشته است. از اين‌رو رهبر معظم انقلاب با اشاره به اين مهم مي‌فرمايد:

«انقلاب و امام خميني(ره) دو پديده انفكاك‌ناپذيرند. تحليل انقلاب اسلامي، بدون شناخت رهبر بزرگ آن… ممكن نيست.»4

تحليل‌گران تحولات سياسي جهان نيز بارها به اين نكته اعتراف كرده‌اند:

«نقش آيت‌الله ]امام[ خميني(ره) در انقلاب عظيمي كه در ايران رخ داد، بي‌اندازه مركزي و مهم بود و ترديدي نيست كه آيت‌الله، سنگ بناي اصلي انقلاب بوده است.»5

امام(ره) در تعريف و تعيين اهداف انقلاب اسلامي، رهبري جريان مبارزه و تداوم انقلاب، مواجهه با قدرت‌هاي افزون‌طلب و تاكتيك‌ها و روش‌هاي حفظ و استمرار دستاوردهاي انقلاب اسلامي، داراي دكترين سياسي و مديريت ويژه و منحصر به‌فردي بودند. دكترين سياسي امام بر پايه مباني ثابت، استوار و خدشه‌ناپذيري چون، اعتقاد عميق به خداوند و امدادهاي غيبي او، ايمان خلل ناپذير به تعاليم اسلام و وحي، توكل راسخ بر قدرت لايزال الهي، تكليف‌مداري مطلق و مصالح كلي اسلام و توده مسلمانان قرار داشت. دكترين سياسي‌اي كه «به اعتراف غربيان، غرب از شناخت آن عاجز مانده است.»6

امام با بهره‌گيري از انديشة نو و ريشه‌دار الهي در صحنة سياست بين‌المللي، نه تنها رژيم قدرتمند پهلوي را سر‌نگون نمود و انقلاب اسلامي را رهبري نمود، بلكه با ارايه تفكري جديد و فرهنگي كاملاً ديني و الهي و نفي آموزه‌هاي مكاتب مادي، «مدنيت غرب را نيز به چالش كشاند»7

و باعث شد كه غرب با انقلاب ايران و نام خميني، بار ديگر اسلام را كشف كند.»8 «او هم چون گلوله‌اي بود كه از صدر اسلام شليك شده بود و بر قلب قرن بيستم نشسته بود...9 ايشان از گذشته آماده بود و در حال زندگي مي‌كرد، ولي بيان‌گر و نمايان‌گر آينده بود.10 وي از جمله افرادي بود كه خداوند سبحان، علمي نافع و عقلي جلوتر از زمان به وي اعطا كرده بود11 و او فراتر از زمان مي‌انديشيد و در بعد مكان نمي‌گنجيد.» 12

و سرانجام چنين بايد گفت كه: «حقيقت انقلاب اسلامي و تفكر امام خميني(ره) بسيار عميق است و جهان غرب از درك آن عاجز مانده‌است.»13

آيندة انقلاب در داخل و خارج و رسالت اهالي انقلاب

حال ما هستيم و اين انتخاب ملي حال ماييم با تمام خوبي‌ها و بدي‌ها و اين انتخاب الهي. آنان كه حس پشيماني در وجودشان دويده، آنان كه با خط‌كش اقتصاد و منافع فردي، حزبي و گروهي و جناحي زير و زبر انقلاب را اندازه مي‌گيرند، كساني كه خوان انقلاب را رنگين يافته‌اند و از نشستن بر سر آن غفلت نمي‌كنند، كساني كه از نام مسؤول، سرپرست، مدير، دبيركل، نماينده و وزير، لقمه‌اي درشت گرفته‌اند، آنان كه مهره‌هاي قدرت را روي شطرنج ذهنشان چپ و راست مي‌كنند، آناني كه حرفه‌‌شان ساختن نردبان‌هاي ترقي بر دوش ديگران است و همه كساني كه به خودشان بيشتر از انقلاب احترام مي‌گذارند، نسبت‌شان با انقلاب عرضي است. اهل انقلاب نيستند، وحش انقلابند. نبودشان پر از منفعت است و بودشان پر از دردسر. بسياري از اينان شايد در انتخاب ملي مردم شركت كردند، اما از آن جا كه نسبتي ماهوي با انقلاب نداشتند به اشتباه خود پي بردند و دست به انتخاب تازه‌اي زدند، خودشان را انتخاب كردند. به همين دليل انقلاب را براي خودشان مي‌خواهند.

اما اكثر مردم و مسؤولين از اهالي انقلابند. اكنون سال‌ها پس از عروج ملكوتي آن پير فرزانه، حضرت امام خميني(ره)، علي‌رغم تمامي توطئه‌هاي طراحي شدة سردمداران جبهة كفر، چراغ پرفروغ انديشه و افكار متعالي امام كبير‌مان، بيش از پيش روشنگر راه تمامي مؤمنان و آزادي‌خواهان جهان است.

سران كفر و صهيونيست بين‌الملل كه انقلاب اسلامي ايران را خطري بسيار جدي براي حيات استعماري و فزون‌خواهي خويش مي‌دانند، از سال‌هاي آغاز انقلاب مقابله جدي با افكار و انديشه‌هاي امام و طراحي نقشه‌هاي شوم عليه انقلاب اسلامي را در دستور كار دايمي خويش قرار داده و در اين راستا، تنها «از سوي سازمان سيا، ده‌ها انستيتو و مؤسسه در آمريكا، كار مطالعه دربارة اسلام و تشيع را آغاز نموده‌اند.» 14

به مدد الهي انتخاب شايسته حضرت آيت‌الله خامنه‌اي به رهبري انقلاب و تأكيد بر اين كه «راه ما راه امام خميني است و در اين راه با قاطعيت حركت خواهيم كرد» بر آرزوي آنان كه افول انقلاب را در رحلت امام خميني(ره) مي‌جستند، خط بطلان كشيد و بار ديگر جبهة استكبار در گرداب يأس و نوميدي و «وحشت ناشي از استمرار رهبري روح خدا» ام‌القري جهان اسلام گرفتار آمد.15

رسالت ما تداوم رسالت تاريخي امام(ره) و اهداف بلند و آرماني او از انقلاب است. تأكيدها و تصريحات مكرر امام خميني(ره) نشان اين واقعيت مسلم است كه ايشان ضمن تعريف و تفسير ماهيت انقلاب اسلامي و ابعاد واقعي آن در چارچوبي جهاني و با وقوف كامل بر فقر و مسكنت معنوي بشر معاصر، فراهم آوردن شرايط ظهور منجي موعود بشريت و تحول باطني انسان در پهنة كرة خاكي را مأموريت الهي و رسالت تاريخي انقلاب اسلامي مي‌دانستند و نهايت تلاش خود را نيز براي نيل به اين هدف مقدس مبذول داشتند.

امام بزرگوار در تعريف و تبيين اهداف و آرمان‌ها و استراتژي بلندمدت انقلاب اسلامي مي‌فرمايند: «ما همه موظفيم كه اسلام را در همه‌جاي دنيا معرفي كنيم.16 من اميدوارم كه بتوانيم پرچم اسلام و پرچم جمهوري اسلامي را در همه‌جاي دنيا بر پا كنيم.17 ما انقلاب‌مان را به تمام جهان صادر مي‌كنيم.18 ما كه مي‌گوييم انقلاب بايد صادر شود؛ يعني اسلام بايد در همه‌جا رشد پيدا كند، معنويتي كه پيدا شده، صادر شود. ما بنا نداريم در جايي دخالت نظامي كنيم.»19

در نگاه اشراقي امام(ره) استراتژي صدور انقلاب اسلامي، فرمولي جهت زمينه‌سازي انقلاب عظيم جهاني اسلام، به رهبري حضرت بقيت‌الله الاعظم(عجل‌الله تعالي فرجه‌الشريف)  است؛ لذا به امت اسلامي ايران و فرزندان شهدا توصيه مي‌فرمايد:

«به جمهوري اسلامي كه ثمرة خون پدرانتان است تا پاي جان وفادار بمانيد و با آمادگي خود و صدور انقلاب اسلامي و ابلاغ پيام شهيدان، زمينه را براي قيام منجي عالم و خاتم الاوصياء و مفخر الاولياء، حضرت بقيت‌الله روحي‌فداه، فراهم سازيد.»20

نيز مي‌فرمايد: «اميدوارم كه اين نهضت و اين انقلاب منتهي بشود به ظهور امام عصرـ سلام‌الله‌عليه‌ـ و اميدوارم كه اين انقلاب ما به همه دنيا و مستضعفين صادر شود.».21«آينده روشن است و ما همه در انتظار رؤيت خورشيديم.»22

رسالت الهي و تاريخي ما مشخص است و نياز به توضيح ندارد. مراقب باشيم و قدر اين انتخاب‌ملي و الهي را بدانيم؛ چه بسا تاريخ حوصله و تحمل هزاره‌اي ديگر را نداشته باشد؛ هرچند پر‌تو انقلاب هرگز با بدآمد زمانه غروب نخواهد‌كرد، اما انتخاب‌هاي فردي و گروهي كه خواست الهي همراه آن نيست، مي‌تواند ما را زمين‌گير بيماري كند. به انقلاب بيش از خودمان احترام بگذاريم. قدر اين انقلاب را كه پس از آن همه خون دادن و رنج بردن به ثمر نشسته، بدانيم و قدر ارزش‌هايي كه براي آن‌ها انقلاب كرديم. وظيفة الهي، ديني، اجتماعي و شخصي خودمان را بفهميم، آن‌گاه حركت كنيم. حركتي هدف‌مند، تأثير‌گذار، در راه رضاي الهي و اهداف انقلاب براي رؤيت خورشيد.

به اميد طلوع زودهنگام آن آخرين خورشيد، از شرقي‌ترين افق آسمان بيت‌الله‌الحرام. ان‌شاء‌الله.

 

 

پي‌نوشت‌ها:

1. صحيفه نور، 23/2/58.

2. روزنامه كيهان، 14/10/1360.

3. دكتر ميشل جانسون(متخصص روابط بين‌الملل)، نشرية ژئو پلي‌تيكال استراتژيك، 21 ژوئيه 1968، به نقل از: جواد منصوري، جنگ فرهنگي عليه جمهوري اسلامي، ص 100.

4. روزنامه رسالت، ويژه‌نامة سالگرد ارتحال امام، 17/3/78.

5. سپهري، محمد، خورشيد بي‌غروب، ص 220 و221 به نقل از: روزنامة انگليسي گاردين.

6. پروفسور محمدحسين هدي(خاورشناس مسلمان مقيم اتريش)، در مصاحبه با روزنامه كيهان 25و 29/11/76.

7. همان.

8. امام و انقلاب در آيينة انديشه جهان، سازمان بهزيستي مازندران، ص 71 و 72، به نقل از: روزنامه تايمز.

9. محمد هيكل، مدافع آيت‌الله، ص 8. 

10. احمد هوبر، (محقق و متفكر سوئيسي)، فصل‌نامه حضور، ش 29، پاييز 79.

11. شيخ محمد طنطاوي (مفتي اعظم الازهر مصر)، در مصاحبه با راديو‌خبر، روزنامة رسالت،4/11/81.

12. ميخاييل گورباچف (رئيس‌جمهور وقت اتحاد جماهير شوروي سابق)، در مصاحبه با واحد مركزي‌خبر، روزنامة جمهوري اسلامي.

13. روزنامة اطلاعات، 10/4/68، به نقل از: ماسيموفيني(روزنامه‌نگار معروف ايتاليايي)، روزنامه ايتاليايي ايل جورنو.

14. روزنامه فرانسوي لوموند، 15نوامبر 1984.

15. روزنامة انگليسي ديلي تلگراف(چاپ لندن) 20/3/68:«دشمنان ايران اين وحشت را دارند كه روح آيت‌الله خميني هم‌چنان رهبري ايران را در دست داشته باشد.» به نقل از: عصر امام خميني، ميراحمدرضا حاجتي، ص 49.

16. صحيفه نور، ج 18، ص 3 و 102.

17. همان، ج 8، ص 267.

18. همان، ج 11، ص 266.

19. همان، ج 12، ص 283 و ج 17، ص 39.

20. همان، ج 19، ص 297.

21. همان، ج 13، ص 21.

22. همان، ج 20، ص 59.